'

personal & Scientific & free

Sometimes Not possible to comment About Words of others , So here we can talk about what I 'm thinking

personal & Scientific & free

Sometimes Not possible to comment About Words of others , So here we can talk about what I 'm thinking

personal & Scientific & free

#مکانی برای ارائه هرچیزی که ارزش دانستن رو داشته باشه
#اطلاعات به معنای دانش نیست,تنها منبع دانش تجربه است
#استفاده از کل مطالب این سایت با ( ذکر منبع ) بلامانع است
#If the contents are interesting please comment about it

آرشیو دسته ای
نویسندگان
سایت های جالب

۴۵ مطلب با موضوع «آزاد» ثبت شده است

 

فقط چیزی که هست فایل پروسه تولید رو چهار شنبه صبح رو وبلاگ میذارم چون اهواز هستن

بنظر من برید به سمت پیدا کردن مقاله در مورد لایسنس Cabot Corporation بهتره لایسنس معتبر تریه نسبت به کربن های دیگه که تو ایرانن الان این شرکت توسط واسته های چینی داره با ایران کار میکنه شرکتهای دسگه از فرانسه (دومو) و ایتالیایی

chao  chao 

امروز روز دادگاه بود و منصور داشت از همسرش جدا می شد …
منصور با خودش زمزمه کرد … چه دنیای عجیبی است این دنیای ما !
یک روز بخاطر ازدواج با ژاله سر از پا نمی شناختم و امروز به خاطر طلاقش خوشحالم.

ماجرا های غم انگیز واقعی در مورد تاریخ مصرف عشق

ژاله و منصور ۸ سال دوران کودکی رو با هم سپری کرده بودند.
آنها همسایه دیوار به دیوار یکدیگر بودند ولی به خاطر ورشکسته شدن پدر ژاله، پدر ژاله خونشونو فروخت تا بدیهی هاشو بده بعد هم آنها رفتند به شهر خودشون.
بعد از رفتن آنها منصور چند ماه افسرده شد.
منصور بهترین همبازی خودشو از دست داده بود.
۷سال از اون روز گذشت تا منصور وارد دانشگاه حقوق شد.
دو سه روز بود که برف سنگینی داشت می بارید.
منصور کنار پنجره دانشگاه ایستاده بود و به دانشجویانی که زیر برف تند تند
به طرف در ورودی دانشگاه می آمدند نگاه می کرد.

منصور در حالی که داشت به بیرون نگاه می کرد یک آن خشکش زد.
باورش نمی شد که ژاله داشت وارد دانشگاه می شد !

ماجرا های غم انگیز واقعی در مورد تاریخ مصرف عشق

منصور زود خودشو به در ورودی رساند و ژاله وارد شده نشده بهش سلام کرد.
ژاله با دیدن منصور با صدا گفت: خدای من منصور خودتی ؟!
بعد سکوتی میانشان حکمفرما شد.
منصور سکوت رو شکست و گفت : ورودی جدیدی ؟!
ژاله هم سرشو به علامت تائید تکان داد.
منصور و ژاله بعد از ۷ سال دقایقی با هم حرف زدند و وقتی از هم جدا شدند
درخت دوستی که از قدیم میانشون بود جوانه زد.

ماجرا های غم انگیز واقعی در مورد تاریخ مصرف عشق

از اون روز به بعد ژاله و منصور همه جا با هم بودند.
آنها همدیگر و دوست داشتند و این دوستی در مدت کوتاهی تبدیل شد به یک عشق بزرگ،
عشقی که علاوه بر دشمنان دوستان رو هم به حسادت وا می داشت.
منصور داشت کم کم دانشگاه رو تموم می کرد و به خاطر این موضوع خیلی ناراحت بود چون بعد از دانشگاه نمی تونست مثل سابق ژاله رو ببینه به همین خاطر به محض تمام شدن دانشگاه به ژاله پیشنهاد ازدواج داد و ژاله بی چون چرا قبول کرد طی پنج ماه سور و سات عروسی آماده شد و منصور و ژاله زندگی جدیدشونو آغاز کردند.
یه زندگی رویایی زندگی که همه حسرتش و می خوردند. پول، ماشین آخرین مدل، شغل خوب، خانه زیبا، رفتار خوب، تفاهم و از همه مهمتر عشقی بزرگ که خانه این زوج خوشبخت رو گرم می کرد.
ولی زمانه طاقت دیدن خوشبختی این دو عاشق را نداشت …

ماجرا های غم انگیز واقعی در مورد تاریخ مصرف عشق

در یه روز گرم تابستان ژاله به شدت تب کرد !
منصور ژاله رو به بیمارستانهای مختلفی برد ولی همه دکترها از درمانش عاجز بودند. آخه بیماری ژاله ناشناخته بود.
اون تب بعد از چند ماه از بین رفت ولی با خودش چشمها و زبان ژاله رو هم برد و ژاله رو کور و لال کرد.
منصور ژاله رو چند بار به خارج برد ولی پزشکان آنجا هم نتوانستند کاری بکنند.
بعد از اون ماجرا منصور سعی می کرد تمام وقت آزادشو واسه ژاله بگذاره ساعتها برای ژاله حرف می زد براش کتاب می خوند از آینده روشن از بچه دار شدن براش می گفت .

ماجرا های غم انگیز واقعی در مورد تاریخ مصرف عشق

ولی چند ماه بعد رفتار منصور تغییر کرد منصور از این زندگی سوت و کور خسته شده بود و
گاهی فکر طلاق ژاله به ذهنش خطور می کرد !!!
منصور ابتدا با این افکار می جنگید ولی بالاخره تسلیم این افکار شد و تصمیم گرفت ژاله رو طلاق بده.
در این میان مادر و خواهر منصور آتش بیار معرکه بودند و منصور را برای طلاق تحریک می کردند.
منصور دیگه زیاد با ژاله نمی جوشید بعد از آمدن از سر کار یه راست می رفت به اتاقش.
حتی گاهی می شد که دو سه روز با ژاله حرف نمی زد !

ماجرا های غم انگیز واقعی در مورد تاریخ مصرف عشق

یه شب که منصور و ژاله سر میز شام بودند منصور بعد از مقدمه چینی و من و من کردن به ژاله گفت:
ببین ژاله می خوام یه چیزی بهت بگم.
ژاله دست از غذا خوردن برداشت و منتظر شد منصور حرفش رو بزنه … منصور ته مونده جراتشو جمع کرد و گفت :
من دیگه نمی خوام به این زندگی ادامه بدم یعنی بهتره بگم نمی تونم.
می خوام طلاقت بدم و مهریتم …….
در اینجا ژاله انگشتشو به نشانه سکوت روی لبش گذاشت و با علامت سر پیشنهاد طلاق رو پذیرفت.

ماجرا های غم انگیز واقعی در مورد تاریخ مصرف عشق

بعد از چند روز ژاله و منصور جلوی دفتری بودند که روزی در آنجا با هم محرم شده بودند.
منصور و ژاله به دفتر ازدواج و طلاق رفتند و بعد از ساعتی پائین آمدند در حالی که رسما از هم جدا شده بودند.

منصور به درختی تکیه داد و سیگاری روشن کرد.
وقتی دید ژاله داره میاد، به طرفش رفت و ازش خواست تا اونو برسونه به خونه مادرش.
ولی در عین ناباوری ژاله دهن باز کرده گفت: لازم نکرده خودم میرم و بعد هم عصای نابیناها رو دور انداخت و رفت.

ماجرا های غم انگیز واقعی در مورد تاریخ مصرف عشق

و منصور گیج و منگ به تماشای رفتن ژاله ایستاد !
ژاله هم می دید هم حرف می زد …

ماجرا های غم انگیز واقعی در مورد تاریخ مصرف عشق

منصور گیج بود نمی دونست ژاله چرا این بازی رو سرش آورده !
منصور با فریاد گفت من که عاشقت بودم چرا باهام بازی کردی ؟!
منصور با عصبانیت و بغض سوار ماشین شد و رفت سراغ دکتر معالج ژاله.
وقتی به مطب رسید تند رفت به طرف اتاق دکتر و یقه دکتر و گرفت و گفت:
مرد ناحسابی من چه هیزم تری به تو فروخته بودم ؟
دکتر در حالی که تلاش می کرد یقشو از دست منصور رها کنه منصور رو به آرامش دعوت می کرد …
بعد از اینکه منصور کمی آروم شد دکتر ازش قضیه رو جویا شد.
وقتی منصور تموم ماجرا رو تعریف کرد دکتر سرشو به علامت تاسف تکون داد و گفت: همسر شما واقعا کور و لال شده بود ولی از یک ماه پیش یواش یواش قدرت بینایی و گفتاریش به کار افتاد و سه روز قبل کاملا سلامتیشو بدست آورد.
همونطور که ما برای بیماریش توضیحی نداشتیم برای بهبودیشم توضیحی نداریم.
سلامتی اون یه معجزه بود !
منصور میون حرف دکتر پرید و گفت: پس چرا به من چیزی نگفت ؟
دکتر گفت: اون می خواست روز تولدتون این موضوع رو به شما بگه !
منصور صورتشو میان دستاش پنهون کرد و بی صدا اشک ریخت چون فردای اون روز؛ روز تولدش بود …

ماجرا های غم انگیز واقعی در مورد تاریخ مصرف عشق

 

تو میگی بارون رو دوست داری اما وقتی بارون میاد چترت رو باز میکنی تو میگی باد رو دوست داری اما وقتی باد میاد پنجره ها رو میبندی تو میگی آفتاب رو دوست داری اما وقتی می تابه پرده ها رو می اندازی حالا فهمیدی که چرا میترسم وقتی میگی « دوستت دارم » ؟!!

شبگردی می‌کنم. اما صدای نفس‌هایت را از پشت هیچ پنجره و دیواری نمی‌شنوم. آسوده بخواب نازنینم، شهر در امن و امان است ... تنها خانه‌ی من است که در آتش می‌سوزد . !..........

از پس پرده نگاه کن مثل شطرنج زمونه __ هر کسی مثل یه مهره توی این بازی میمونه
 یکی مثل ما پیاده یکی صد ساله سواره __ یه نفر خونه بدوشه یکی صدتا قلعه داره
 یه طرف همه سیاه و یه طرف همه سفیدن __ روبروی هم یه عمره مارو دارن بازی میدن
 اوناکه اول بازی توی خونه ی تو و من __ پیش پای اسب دشمن اون همه سرباز رو چیدن
 ببینم روزم تو بازی میون شاه و وزیرن __ هنوزم بدون حرکت پشت ما سنگر میگیرن
تاج و تخت شاه دیروز در قلعشون نمیشه __ به خیالشون که این تاج سرشونه تا همیشه
 یادشون رفته که اون شاه که به صد مهره نمی باخت __ تاج و از سرش تو میدون لشگر پیاده انداخت
اون که مارو بازی میده اونه که مهره رو چیده __ اون که نه شاهه نه سرباز نه سیاهه نه سپیده
 از پس پرده نگاه کن



ماندانا




ماندان یا ماندانا در لغت به معنی شاه بوی عنبر سیاه، دختر آژی دهاک آخرین پادشاه ماد که همسر کمبوجیه پدر کوروش شد و از این وصلت کوروش متولد گردید.
او در تربیت و نیز انتقال قدرت به کوروش سهم بسیار موثری داشت.
ماندان اولین مدرسه جمعی که در آن برگزیدگانی از پسران بودند بنیان مینهد که خود شخصا به دانش آموزان این مدرسه درس حقوق وقانون را می آموخت و به کوروش می آموخت که باید پایه و اساس ظلم و بیدادی را ویران نماید و در هر حال یار و همیار زیردستان باشد. در این مدرسه فنون سوارکاری و تیراندازی و نبرد نیز آموزش داده میشد.




شیــــرین



شاهزاده ارمنی و برادر زاده و جانشین مهین بانو فرمانروای ارمنستان و زنی خردمند که همسر وفادار خسروپرویز بود.
در آن زمان ارمنستان یکی از شهرهای کوچک ایران و شاه ارمنستان زیر نظر شاهنشاه ایران بود.
خسروپرویز و شیرین حماسه ای از خود ساختند که همیشه در تاریخ ماندگار ماند. شیرین از خسرو چهار فرزند به نام های نستور، شهریار، فرود و مردانشه بدنیا آورد که هر چهار فرزند وی در زندان کشته شدند.



داستان عشق او و خسرو پرویز و دلدادگی او و فرهاد در ادبیات ایران مشهور است. پس از این که خسرو پرویز بدست دست افسری جوان به نام مهرهرمز (که پدرش مرزبان نیم روز «بابل و عراق» بوده و دو سال پیش از این واقعه، به دست خسروپرویز مجازات شده بود) کشته می‌شود، به پسرش شیرویه نداد و به او گفت که من به عنوان ملکه ایران باید بهترین مراسم سوگواری را برای پدرت خسرو پرویز بجا آورم در حالی که زیباترین لباس و آرایش را داشت با متانت به همراه موبدان و بزرگان به تشیع جنازه خسرو پرویز پرداخت. پس از انجام مراسم از حاضران خواست که او را برای آخرین وداع با جنازه همسرش تنها بگذارند در آن هنگام با خنجری در کنار جسد همسرش، خود را کشت.



دغدویـــه





دغدویه یا دوغدو مادر زرتشت است که اصلا از شهر ری بوده است.
وی در آنجا با کوی ها و کرپن ها که مردم را گمراه می کردند و از آنها مرتب فدیه و قربانی می خواستند و دین را وسیله ای برای رسیدن به امیال و خواستهای ناروای خود کرده بودند به مبارزه پرداخت.
پدر و مادرش چون جان او را در خطر دیدند او را نزد یکی از نزدیکان خود به آذربایجان فرستادند او در آنجا با پوروشسب ازدواج کرد و ثمره این پیوند همایون، زرتشت پیامبر بزرگ ایرانیان است.




کاساندان - کاساندانه





کاساندان تنها همسر کوروش بزرگ، شهبانوی ایران (ملکه جهان) دختر فرناسپه از شاهدختان و دختر فرناسپه هخامنشی از دودمانی بود که از نجبای پارس محسوب می شدند و پدر واجدادش در چند نسل شاه پارسیان بودند.
کاساندان ملکه ۲۸ کشور آسیائی بوده و همواره در کنار همسرش کوروش بزرگ پادشاهی میکرده و پس از او نخستین فرد قدرتمند و سیاستمدار دربار هخامنشیان بشمار می آمده است. او ۵ فرزند با نام های کمبوجیه، بردیا، آتوسا، رکسانه و ارتیستونه داشت. هر یک از فرزندان کاساندان و کوروش بزرگ به نحوی در تاریخ هخامنشیان دارای نقش تعیین کننده بوده اند و از نشانه ها چنین بر می اید که آنها از تربیتی خاص برخوردار بودند.
به نقل از هرودوت: کاساندان در ۶ نوامبر ۵۳۹ پیش از میلاد فوت کرد و هنگام مرگ وی در بابل ۶ روز همه به سوگواری همگانی فراخوان شدند. کاساندان قبل از کورش درگذشت و بعد از او کورش در اندوهی فراوان ماند و برای همیشه و به احترام همسرش تنهایی را برگزید.
مقبره شهبانو کاساندانه در پاسارگاد، در کنار آرامگاه کوروش بزرگ میباشد.






آتوســا




آتوسا در لغت به معنای خوش اندام است. همچنین به معنای قدرت و توانمندی نیز میباشد.
آتوسـا (۵۵۰ تا ۴۷۵ پیش از میلاد مسیح) شهبانوهای ایران یکی از برجسته‌ترین زنان در تاریخ ایران قدیم است. وی دختر کورش کبیر و کاساندان، خواهر کمبوجیه، و همسر دو پادشاه هخامنشی، کمبوجیه و داریوش یکم، و مادر خشایار شاه بود.
آتوسـا بانویی زیبا بود وهم شاعر و هم ادیب بود و به نوجوانان پارسی درس ادبیات پارسی میداد. به خاطر خرد و اندیشه نیکویش داریوش با ایشان در مسائل مملکتی و سرنوشت ساز مشورت میکرد و نیز به ایشان اعتماد کامل داشت.
اگر داریوش به منطقه ای لشگر میکشید شورای سلطنت برای اداره امور کشور تشکیل میشد و رئیس و مافوق همه در راس شورای سلطنت شهربانو آتوسا بود.
هرودوت در مورد زندگی سیاسی وی می‌گوید: آتوسا از قدرت فوق‌العاده‌ای برخوردار بود و علاقمند بود که در میدان کارزار نیز شوهرش را همراهی کند. وی همواره یاور فکری داریوش بزرگ بوده و چندین نبرد بزرگ را شخصا فرماندهی کرده و یا با نقشه های جنگی او انجام گرفته است.
از زمان مرگ او هیچ اطلاعی در دست نیست. تنها می‌دانیم تا زمانی که خشایار از جنگ یونان بر میگردد زنده بوده‌است. احتمالا آرامگاه او در کنار آرامگاه داریوش کبیر در نقش رستم می‌باشد.

گفته میشود که «هما» در اساطیر ایران، بر مبنای یادمانهایی از «آتوسا شهبانوی پارسی» و رویدادهای دوران داریوش و خشایارشاه، همسر و پسرش شکل گرفته باشد.
«هما» در افسانه های مردمی مرغ فرخنده ایست که گاه از آن با نام «مرغ سعادت» نیز یاد می شود و در این باورها همان مرغی است که اگر سایه او بر کسی افتد او را سعادتمند و اگر بر تارک کسی نشیند او را به شهریاری رساند و شاید واژه «همایون و همایونی» با این نام پیوند دارد.

آتوسا زن کورد ایرانی موجود در موزه زینت الملوک شیراز آتوسا موجود در موزه خانه سنندج






یوتاب



یوتاب در لغت به معنی درخشنده و بیمانند است.
از یوتاب به عنوان یکی از سردارن زن ایرانی نام برده اند.
.یوتاب خواهر آریوبرزن سردار نامدار ارتش شاهنشاهی داریوش سوم بوده است وی در نبرد با اسکندر گجستک همراه آریو برزن فرماندهی بخشی از ارتش را بر عهده داشته است . او در کوههای بختیاری راه را بر اسکندر بست ولی یک ایرانی خائن راه را به اسکندر نشان داد و او از مسیر دیگری به ایران هجوم آورد.
از یوتاب به عنوان شاه آتروپاتان ( آذربایجان ) در سالهای 20 قبل از میلاد تا 20 پس از میلاد نیز یاد شده است.
آریو برزن و یوتاب در راه وطن کشته شدند و نامی جاویدان از خود بر جای گذاشتند.






آرتمیـــــس


نخستین و تنها بانوی دریاسالار جهان


آرتمیـس یا آرتمیـز در لغت به معنی راست گفتار بزرگ است.
تاریخ نویسان یونان او را در زیبایی و برجستگی و متانت سرآمد همه زنان آن روزگار نامیده اند.
آرتمیس نخستین بانویی بود که در حدود ۲۴۸۰ سال پیش فرمان دریاسالاری خود را از سوی خشایارشا هخامنشی دریافت کرد.
در سال ۴۸۴ پیش از میلاد فرمان بسیج دریایی برای شرکت در جنگ با یونانیان توسط خشایارشا هخامنشی صادر شد. آرتمیس فرماندار سرزمین کاربه با پنج فروند کشتی جنگی که خود فرماندهی آنها را در دست داشت به نیروی دریایی ایران پیوست. در این نبرد ایران موفق به تصرف آتن شد. در این نبرد نیروی زمینی ایران از ۸۰۰ هزار پیاده و ۸۰ هزار سواره تشکیل شده بود. نیروی دریایی ایران دارای ۱۲۰۰ کشتی جنگی و ۳۰۰ کشتی ترابری بود.
آرتمیس در سال ۴۸۰ پیش از میلاد در جنگ سالامیس که بین نیروی دریایی ایران و یونان در گرفت شرکت داشت و دلاوری‌های بسیاری از خود نشان داد.. او همیشه مورد ستایش دوست و حتی دشمن قرار داشت. اودر نبرد سالامیس در دشوارترین شرایط جنگ با دلیری و بی باکی کم مانندی توانست بخشی ازنیروی دریایی ایران را از خطر نابودی نجات دهد. به همین دلیل بود که او به افتخار دریافت فرمان دریا سالاری از سوی خشایارشا رسید. او به خشایار شاه پیشنهاد ازدواج داد که به دلایلی این ازدواج صورت نگرفت.





گردآفـــرید



گردآفرید یا گُردآفرین یکی از پهلوانان سرزمین ایران که تاریخ از او به عنوان دختر کژدهم یاد میــکند. در داستان رستم و سهراب گردآفرید با لباسی مردانه با سهراب رزم کرد و به دست او گرفتار شد ولی توانست خود را با تدبیر از دست سهراب برهاند. فردوسی بزرگ از او به عـــنوان زنی جنگو و دلاور سرزمین پاکان یاد میکند.

در شاهنامهٔ فردوسی نیز چنین آمده‌است:
زنی بود بر سان گرد سوار
    همیشه به جنگ اندرون نامدار






سیندخــت - رودابــه - تهمینــه





سیندخت:
همسر خردمند مهرآب کابلی و مادر رودابه و مادربزرگ رستم که در همسری زال و رودابه و جلب موافقت مهرآب پدر رودابه به این وصلت نقش مهمی داشت و نیز در موقع تولد رستم از مادر، سیندخت یار و مددکار دخترش رودابه بود.
کوتاه سخن اینکه سیندخت یکی از خردمندترین چهره های شاهنامه است.



رودابه:
دختر مهرآب کابلی و همسر زال و مادر رستم که به روایت شاهنامه دلباختگی زال به او یکی از زیباترین صحنه های شاهنامه است. رودابه در موقع تولد رستم اولین سزارین را انجام داد.
بنابراین، چنین زایمان ها را باید "رستمی" گفت نه سزارین. زیرا سزار قرن ها پس از تولد رستم به دنیا آمده است.


تهمینه:
دختر زیباروی پادشاه سمنگان که شبی همسر رستم بود. ثمره آن تولد سهراب است که داستان زندگی و مرگ دردناکش به دست پدر در شاهنامه فردوسی به تفصیل آمده است.
تهمینه برای آنکه تمام وقت خود را صرف پرورش سهراب کند، با وجود جوانی و زیبایی ازدواج نکرد.





بانو گُشنــسب و زربانوی دلیــــر



بانو گشسب (مخفف گشنسپ) به معنی «بانوی دارنده اسب نر» است که در جنگاوری هیچ کس یارای مقاومت با او را نداشت.
بانو گُشنــسب دختر رستم و همسر «گیو» که نام وی در برزو نامه و بهمن نامه بسیار آمده است. یکی از مشهور ترین حکایت های او نبرد سگانه فرامرز، رستم و بانو گشنسب است که در هنگام کشتی پهلوانان را به خاک می افکند، دلیری این بانوی ایرانی مشهور است. او منظومه ای نیز بنام خود دارد که هم اکنون نسخه ای از آن در کتابخانه ملی پارسی و در کتابخانه ملی بریتانیا موجود است.

شهین سراج، پژوهش‌گر ادب و تاریخ:
اگر بخواهیم ارزش پهلوانی دختر رستم را باز بکنیم ارزش حماسی و نقش حماسی این دختر از جایی شروع می‌شود که بهمن اسفندیار به کینه‌توزی خون اسفندیار به سیستان حمله می‌کند و زال را در قفس می‌اندازد و با فرامرز، پسر رستم جنگ می‌کند و عاقبت او را بر دار می‌زند.
تنها کسی که در خاندان رستم در برابر بهمن حقیقتاً یک مقامت نظامی نشان می‌دهد و از آن باورهای رستم دفاع می‌کند به نظر من بانو گشنسب است.

او است که این نبرد را ادامه می‌دهد و مانند پدرش که همیشه حامی پادشاهان ایران بوده ولی هیچ‌وقت سر فرود نیاورد.

زربانو سردار جنگجوی ایرانی و دختر رستم و خواهر بانو گشنسب. او در سوارکاری زبده بوده است و در نبردها دلاوریهای بسیار از خود نشان داده است. تاریخ نام او را جنگجویی که آزاد کننده زال، آذربرزین و تخوار از زندان بوده است ثبت کرد.





آذرناهیــــد



ملکه ملکه های امپراتوری ایران در زمان شاهنـــــــشاهی شاپور یکم بنیانگزار ساسله ساسانی. نام این ملکه بزرگ و اقتدارات دولتی او در قلمرو ایــــران در کتیبه های کعبه زرتشت در استان فارس بارها امده است و او را ستایـش کرده است.





هلاله - همای چهر آزاد



پادشاه زن ایرانی که به گفته کتاب دینی و تاریخی
(391 یشتا 274+1 یشتا 2) در زمان کیانیان بر اریکه شاهنشاهی ایران نشست . از او به عنوان هفتـــمین پادشاه کیانی یاد شده است که نامش را "همای چهر آزاد" و "همای وهمون" نیز گفته اند.
او مادر داراب بود و پس از "وهومن سپندداتان" بر تخت شاهنشاهی ایران نشست. وی با زیبایی تمام سی سال پادشاه ایران بود.
نوشتارها زیادی درباره رفتار و کردار او یادشده که او در مدت سی سال پادشاهیش هرگز خطائی نکرده و مردمان در زمان او همواره در آسایش و سلامت زندگی میکرده اند.




آریاتــس



یکی از سرداران مبارز و دلیر هخامنشیان در سالهای پیش از میلاد. مورخــین یونانی در چندین جا نامی از وی به میان اورده اند.





پریــــن



بانوی دانشمند ایرانی.
او دختر کی قباد بود که در سال 924 قبل از مــیلاد هزاران برگ از نسخه های اوستا را به زبان پهلوی برای ایندگان از گوشه و کنار ممالک اریایی گرداوری نمود و یکبار کامل ان را نوشت و نامش در تاریخ ایران زمین برای همیشه تبت گردیده است.





آرتادخـــت



وزیر خزانه داری و امور مالی دولت ایران در زمان شاهنشاهی اردوان چهارم اشکانی.
به گفته کتاب اشکانیان اثر دیاکونوف روســــی خاور شناس بزرگ او مالیات ها را سامان بخشید و در اداره امور مالی کوچکتـــــرین خطایی مرتکب نشد و اقتصاد امپراتوری پارتیان را رونق بخشید.
چنانچه برآمده است٬ از کارهای بزرگ او در گردآوری دارایی کشور٬ یکی جلوگیری از هزینه های بیهوده به ویژه درباریان و دیگری گرفتن باج و خراج از درآمد توانگران بوده است.





فــرخ رو



نام او به عنوان نخستین بانوی وزیر در تاریـــــخ ایران ثبت شده است.
وی از طبقه عام کشوری به مقام وزیری امپراتوری ایران رسید.






فرانّـــک



همسر آبتین و مادر فریدون که در رهاندن و زنده ماندن فریدون از دست دژخیمان ضحاک رنجها برد و در به قدرت رسیدنش نقش اساسی داشت.





پــوراندخت و آزرمیــدخت


 


پوراندخت شاهنشاه ایران در زمان ساسانی بود و زنی بود که بر بیش از 10 کشور آسیایی پادشاهی میکرد. او پس از اردشیر شیرویه به عنوان بیست و پنجمین پادشاه ساسانی بر اریکه شاهنشاهی ایران نشست و فرامانروایی نمود.
پوران خسرو منظور پوراندخت دختر خسرو پرویز است که زنی با کفایت و خردمند بود ولی متأسفانه به علت وضع آشفته و نابسامان آن دوران و جنگهای طولانی ایران و روم در زمان خسرو پرویز و نفوذ دین مزدک و نارضایی مردم از وضع موجود و در یکی از دشوارترین شرایط تاریخی ایران حکومت کشور را چند ماهی در اختیار داشت و پس از مرگ او حکومت به آزرم دخت رسید.



ملکه آزرمی دخت، آزرم، آزرمی، (۶۳۰م یا ۶۳۱م) (به معنی دختر پیر نشدنی) شاهنشاه زن ایرانی و سی و دومین شاهنشاه ساسانی، دختر خسروپرویز پسر هرمز پسر انوشیروان ملقبهٔ به عادله که پس از خواهر خویش پوراندخت لشکریان او را در تیسفون بپادشاهی برداشتند. فرمانرواى خراسان، سپهبد فرخ‌هرمز که یکى از مدعیان جدى سلطنت بود، ملکه را به همسرى خواست. در حالی که آزرمى‌دخت علناً وعده‌ى ازدواج به او داد، در نهان تدارک قتلش را دید (بنا به فرهنگ معین چون "آزرمیدخت نمی‌توانست علنا مخالفت کند"). رستم، پسر فرخ‌هرمزد، به خون‌خواهى پدرش لشکر به پایتخت کشید و پس از سرنگونی آزرمى‌دخت، ملکهٔ ساسانی را نابینا کرد. آزرمی دخت چهار ماه پادشاهی کرد. از کیفیت وفات این ملکه اطلاعی در دست نیست.


پاره ای از اشعار حکیم فردوسی در باره ی پوران دخت و آزرم دخت:

یکی دختری بود پوران بنام     چو زن شاه شد کارها گشت خام
بزرگان برو گوهر افشاندند       بران تخت شاهیش بنشاندند
چنین گفت پس دخت پوران که من     نخواهم پراگندن انجمن
کسی راکه درویش باشد ز گنج     توانگر کنم تانماند به رنج
مبادا ز گیتی کسی مستمند     که از درد او بر من آید گزند
ز کشور کنم دور بدخواه را     بر آیین شاهان کنم گاه را


یکی دخت دیگر بد آزرم نام     ز تاج بزرگان رسیده به کام
بیامد به تخت کیان برنشست     گرفت این جهان جهان رابه دست
نخستین چنین گفت کای بخردان     جهان گشته و کار کرده ردان
همه کار بر داد و آیین کنیم       کزین پس همه خشت بالین کنیم
ر آنکس که باشد مرا دوستدار     چنانم مر او را چو پروردگار
کس کو ز پیمان من بگذرد      بپیچید ز آیین و راه خرد





منیــــژه



دختر افراسیاب که بیژن سردار معروف ایرانی دلباخته او گردید و به بند اسارت افراسیاب افتاد و به دستور افراسیاب او را به چاهی که به همین نام معروف است انداختند تا سرانجام رستم که خود را به صورت بازرگانی درآورده بود توانست او را نجات بخشد.





کتایـــون




دختر قیصر روم همسر گشتاسب شاه و مادر اسفندیار و یکی از اولین کسانی که کیش زرتشت را پذیرفت. موقعی که اسفندیار به دستور گشتاسب می خواست به جنگ رستم برود کتایون به سختی با رفتن او مخالف بود و او بخردانه پند داد ولی اسفندیار نپذیرفت و در جنگ با رستم کور و سپس کشته شد و کتایون با غم و دردی جانکاه به سوگ فرزند نشست.






همـــــــــا




دختر اسفندیار و خواهر بهمن و ملکه نامداری از سلسله کیانیان.




نگان - نگان زن




که در لغت به معنی کامروا و پیروزمند است. وی از سرداران ساسانی بود که با تازیان دلاورانه جنگید. دلاوریهای شکوهمندانه او در جنگهای چریکی با سپاه تازیان زبان زد ایرانیان بود و تازیان بهنگام حمله های او از مقابلش پا بفرار میگزاردند.





آپارنیک




همسر رستم فرخزاد که همچون یک شیر زن، به همراه او تا آخرین قطرهُ خون با تازیان متجاوز دلیرانه جنگید.





سورا





در لغت به معنی گلگون رخ٬ که دختر اردوان پنجم بود و سمت سپهبدی داشت و دست راست پدر بود و در جنگها دلاورانه همراه پدر می جنگید.




کُردیـــه




خواهر خردمند بهرام چوبین (در دوره ساسانیان).
بهرام چوبین که یکی از اهالی شهر خفر جهرم و از کردان بوده و خواهر بهرام به نام " کردیه" همسر اردشیر بابکان بوده است.

کُردیـــه پس از برادرش٬ فرماندهی را به دست میگیرد و در میدانهای نبرد٬ ‌آنچنان بیباکی و شایستگی از خود نشان میدهد که همگان را به ستایش وامیدارد. او در رده سپهسالاری سپاه برادرش در جنگ تن به تن با «تور» فرمانده نیروی خاقان چین٬ او را شکست میدهد و سپاهش را تار و مار میکند.

در اینجا یاد نوشتاری از استاد سعید نفیسی به شرح زیر افتادم:
"از زمان هخامنشیان در میان طوایف چادرنشین فارس ما به نام کرد برخورد می کنیم."

تاریخچه کردان در دوره هخامنشیان:
در این که کردها از ن‍‍ژاد اریایی هستند، حالا چه کردان پارس و چه کردان خراسان و کردان کردستان هیچ گونه تردیدی نمی باشد. کردها به همراه سایر آریایی ها یک مرتبه در چهارهزار سال پیش و مرتبه دیگر در ۳۴۰۰ تا ۳۷۰۰ سال پیش به فارس امده اند و شکی نیست که در شمال فارس یعنی دشتهای مرودشت و دشت مرغاب که مناطق پرآبی بوده اند مستقر می شوند و اثاری چون پاسارگاد و تخت جمشید و شهر استخر و غیره از آریایی ها در همین دشتها ساخته می شود.



سوسن




ملکه سوسن همسر یزدگرد سوم بود که بنا بدرخواست او یزدگرد شهر «جی» را که بعده ها به نام یهودیه شهرت گرفت، بنا کرد و در آن مکان دین یهود (یهودیان) را سکنا داد. محله یهودی نشین همدان را هم همین ملکه بنا نمود. در لنجان نزدیکی اصفهان، یک مرکز دیگری مودجود می باشد که از آثار همین ملکه می باشد که با نام جدیدی بنام پیربکران نامگزاری شده است.

یربکران شهر کوچکی در مرکز ایران (سی کلومتری غرب اصفهان) است. مقدس‌ترین عبادت‌گاه یهودیان در این شهر است. پرفسور هرتسل باستان شناس سرشناس آلمانی در یادداشت‌های خود در کتابی به نام تاریخ باستان شناسی ایران می‌گوید "در منطقه‌ی فلاورجان اصفهان اثر دیگری از ملکه سوسن همسر یزدگرد سوم یافتم که به اسم پیربکران خوانده می‌شود. "سارا (سَرَح) بت آشر" (یعنی سارا دختر آشر) نوه‌ی حضرت یعقوب است. کسی که برای نخستین بار خبر زنده بودن حضرت یوسف را به یعقوب می‌دهد، و یعقوب نیز به پاس این خبر خوش او را به داشتن عمر جاودان دعا می‌کند. سارا در محلی که اکنون به سارا خاتون معروف است، غیب می‌شود و عمر جاودانه پیدا می‌کند



چند تن دیگر از سرداران و جنگاوران زن در ایران باستان
نام تنی چند از سرداران و جنگاوران زن که از زمان مادها هخامنشیان٬ ‌اشکانیان و ساسانیان به جا مانده اند ولی شوربختانه از کارهایشان هنوز آگاهی چندانی در دست نیست٬ چنینند:


ورزا
در لغت به معنی نیرومند و توانا٬ سرداری از هخامنشیان.

هومی یاستِر
که از سرداران و بزرگان سپاه هخامنشی بود.

وهومسه
در لغت به معنی والاتبار و نیکزاده بزرگ٬ ‌از سرداران هخامنشی.

هومی یاستِر
در لغت به معنی دوست و هم پیمان و پشتیبان٬ از سرداران هخامنشی.

پریساتیس
در چم فرشته و زیبا٬ همسر داریوش دوم که پا به پای همسر و دختر به جنگها میرفت و پیکار میکرد.

آمسترس
در لغت به معنی هم اندیش و پشتیبان و یار٬ دختر داریوش دوم که پا به پای پدر در نبردها میجنگید.

سی سی کام
در لغت به معنی کامروا٬ ‌مادر داریوش سوم که هیچگاه در برابر اسکندر تسلیم نشد و همچنان جنگ را دنبال نمود.

استاتیرا
دختر داریوش سوم و از سرداران هخامنشی نیز بود.

آرتونیس
در زمان داریوش کبیر فرمانده ای شجاع بود نام شوهرش آرتاباز بود که یکی از سپهبدان داریوش شاه بود.

داناک
در لغت به معنی باهوش و خردمند و فرزانه٬ از سرداران هخامنشی.

مهرمس
در لغت به معنی مهر بزرگ٬ ‌خورشید درخشان٬ از سرداران هخامنشی.

آذرنوش
در لغت به معنی پرفروغ آتشین٬ از شاهدختهای هخامنشی و هم سردار سپاه.

آسپاسیا
همسر کورش دوم که از سرداران او نیز بود.

آرتونیس
در لغت به معنی راست و درست٬ دختر «ارته باز» که او خود نیز سردار بزرگ داریوش بزرگ بود.

آپاما
در لغت به معنی گیرا٬‌ خوش آب و رنگ و زیبا میباشد، دختر «سپیتمن» که خودش از سرداران زمان هخامنشیان بود.

داناک
در لغت به معنی باهوش و خردمند و فرزانه٬ از سرداران هخامنشی.


میترادخت
در لغت به معنی دختر مهر٬‌ دختر خورشید٬ ‌از سرداران اشکانی.


پرین
دختر قباد مشاور امور قضایی ساسانیان بود.

نوشین
سردارنامی ساسانی در زمان انوشیراوان دادگر
و همچنین از سرداران و جنگجویان و بزرگان سپاه ساسانی می توان از
مهر یار٬ برزین دخت(دخت آتش)٬ ماه آذر٬ ابردخت٬ گلبویه
نام برد.

  من فقط عاشق اینم.... از گرسنگی نمیرم...... اِنقَدَر زنده بمونم..... . تا که حالتو بگیرم....... من فقط عاشق اینم.... وقتی از همه کلافم..... جای تو ،درد دلامو...... بخونم واسه لاحافم!..... من فقط عاشق اینم...... وقتایی که با تو تنهام..... پودر فلفلو بریزم..... توو غذای تو ، سرِ شام..... عاشق اون لحظه ام که..... من بخندم و بشینم..... حواست به من نباشه...... ورجه وورجتو ببینم...... من فقط عاشق اینم...... الکی یهو نمیرم..... اِنقَدَر زنده بمونم..... تا که حالتو بگیرم

الهه عضدی ملکه زیبایی نوجوانان ایران در سال 1968 

 


 

 

الهه عضدی (زادهٔ ۷ اسفند ۱۳۳۱) در سال ۱۹۶۸ دختر شایسته ایران شد. او همچنین در همان سال ملکه زیبایی نوجوانان جهان شد.

او با نمره ۱۹ داوران مسابقه و نظرخواهی مجله زن روز از ۴۲ هزار نفر برنده این مسابقات شد.

انتخاب دختر شایسته ایران، از ابتکارهای مجله «زن روز» وابسته به مؤسسه مطبوعاتی-انتشاراتی کیهان بود که از سال ۱۳۴۴ آغاز شد.

طی ۱۳ سال برگزاری مراسم دختر شایسته ایران، ۱۳ دختر برگزیده در هر سال به مسابقه انتخاب دختر شایسته جهان فرستاده شدند و از بین آنان الهه عضدی و شهره نیکپور، عنوان دختر شایسته جهان را به‌دست آوردند.

من یه قلبم که هنوزم می زنه برای عشقت
زندگی شو جا گذاشته توو ماجرای عشقت
قلبم می زنه برای عشقت
تو یه اسمی که همیشه می مونه توو خاطراتم
تو گذاشتی و خریدی من هنوز توو ماجراتم
من یه دلداده خسته تو کتابای نبسته
تویی عکس یه عروسک که تو آیینه نشسته
کاش دلش نیاد زمونه برای ما کم بذاره
کاش که دنیا ما دو تارو سر راه هم بذاره ...

برای دیدن مطالب بیشتر نسبت به موضوع مد نظر خود از گزینه های برگ قبلی نیز میتوانید استفاده کنید
پیکور
Home
Mechanic
Megatronic
Free
movies
gallery
library